آیسانآیسان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

آیسان

تولدت مبارک عشقم

1392/7/4 15:02
نویسنده : مامان آیسان
541 بازدید
اشتراک گذاری

عکسای آیسان ۱۰ روز اول زندگی

 

دختر نازم تو این عکس 4 ساعت که به این دنیا اومده و هنوز مامان ندیدش واین عکسو بابا گرفته که به مامانی نشون بده

 

4 ساعت

 

4 روزه

 

2 روزه

 

4 روزه

 

10 روزه

 

10 روزه

 

 

 

 

 

 

 

كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد :ميگويند شما فردا مرا به زمين ميفرستي اما من به اين كوچكي وبدون هيچ كمكي چگونه ميتوانم براي زندگي آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد: از ميان تعداد زيادي فرشتگان من يكي را براي تو در نظر گرفته ام. او از تو نگهداري خواهد كرد. اما كودك هنوز مطمئن نبود ميخواهد برود يانه : اما اينجا من در بهشت هيچ كاري جز خنديدن وآواز خواندن ندارم واينها براي شادي من كافي هستند.

خداوند لبخند زد:فرشته ات براي تو آواز ميخواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد.تو عشق اورا احساس خواهي كردوشادخواهي بود.

كودك ادامه داد: من چطور ميتوانم بفهمم كه مردم چه ميگويند وقتي زبان آنها را نميفهمم؟

خداوند اورا نوازش كرد وگفت:فرشته تو زيباترين وشيرين ترين واژه هايي كه ممكن است تو بشنوي در گوشت زمزمه خواهد كرد و با دقت وصبوري به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كني.

كودك با ناراحتي گفت: وقتي ميخواهم با شما صحبت كنم چه كنم؟

اما خداوند براي اين سوال هم پاسخي داشت : فرشته دستهايت را دركنار هم قرار خواهد دادوبه تو ياد ميدهد كه چگونه دعا كني.

كودك سرش را برگرداندو پرسيد: شنيدم در زمين انسانهاي بدي زندگي ميكنند.چه كسي از من محافظت خواهد كرد؟

فرشته ات از تو محافظت خواهد كرد حتي اگر به قيمت جانش تمام شود.

كودك با نگراني ادامه داد:اما من هميشه به دليل اينكه ديگر نميتوانم شما را ببينم ناراحت خواهم بود.

خدامند لبخند زد وگفت : فرشته ات هميشه درباره من باتو صحبت خواهد كردوبه تو راه بازگشت نزد من را خواهدآموخت گرچه هميشه من در كنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود. اما صداهايي از زمين شنيده ميشد. كودك ميدانست كه وقت رفتن است.

اوبه آرامي يك سوال ديگر از خداوند پرسيد: خدايا اگر من همين حالا بروم لطفا نام فرشته ام را به من بگوييد.

خداوند شانه اش را نوازش كرد وپاسخ داد:

نام فرشته اهميتي ندارد . اما تو ميتواني اورا مادر صدا كني...

   

 
 
خدا رو سپاس كه با تولد يه فرشته كوچولو عظمت و بزرگيش رو يه بار ديگه بهمون نشون داد

خدا رو سپاس كه با تولد اين فرشته ناز و معصوم طعم زيباي مادر شدن و پدر بودن رو به ما چشوند

و خدا رو سپاس كه با ورود اين هديه آسماني شادي و شور رو به خونمون آورد 


 

آیسان جون دختر عزيزم در روز ۳ دی ۱۳۹۰ ساعت ۹صبح با وزن ۸۵۰/۲و قد ۵۰ به دنيا اومد به علت تب بالای من

 مجبور شدیم ۴ روز دربیمارستان بمونیم بعد از ۴ روز از بیمارستان اومدیم خونه ولی دختر قشنگم ۱روز بعد از

 خونه اومدن  بخاطر مشكل زردي به مدت 48 ساعت توي بيمارستان بستري شد تو اين مدت خيلي به همه

مخصوصا من وباباش سخت گذشت ولی خدارو شکر بهتر شد وروز بعد اومد خونه.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیسان می باشد